
شریک سازید:
در سرزمینی که زن بودن جرم است و حقیقتگویی گناهی نابخشودنی، زنان خبرنگار افغان نه فقط زیر تیغ طالبان، بلکه زیر سایه خیانت نهادهای ملی و بینالمللی خاموش شدهاند. آنانی که روزی وعده حمایت دادند، امروز با سکوتشان شریک جنایتاند. این نه فقط سرکوب، که خیانتی سیستماتیک به صدای زنانیست که روزگاری از درد دیگران نوشتند و امروز خود، فراموششدگاناند.
بیش از سه ماه است که من در تاریکی و ترس زندگی میکنم. خانهام را عوض کردهام، سیمکارتهایم را نابود کردهام، و ارتباطم با جهان بیرون به چند پیام رمزگذاریشده محدود شده است. نه بهخاطر جرم یا جنایت، بلکه فقط به این دلیل که خبرنگار زن بودم و از حقوق زنان نوشتم.
طالبان تهدید کردند، اما آنچه بیش از تهدید آنها آزاردهنده است، سکوت عمیق نهادهایی است که ادعای حمایت از آزادی بیان و حقوق بشر را دارند. هیچ ایمیلی پاسخ داده نشد، هیچ درخواستی جدی گرفته نشد، و هیچ حمایتی به دست ما نرسید. در این میان، سه تن از همکارانم داستانشان را با من در میان گذاشتند؛ روایتهایی از سرکوب، فرار و بیپناهی.
رویا احمدی – خبرنگار پناهجو در اسلامآباد، پاکستان
رویا، خبرنگار سابق یک رسانه خصوصی در کابل، اکنون با دو کودک خردسالش در اتاقی تنگ و مرطوب در اسلامآباد زندگی میکند. از طالبان گریخته، اما از بیاعتنایی نهادهای بینالمللی جان سالم بهدر نبرده.
> «هر روز ساعتها جلوی دفتر UNHCR مینشینم، فقط برای اینکه شاید کسی صدایم را بشنود. اما هیچکس پاسخگو نیست. آنها فقط در رسانهها فعالاند، نه در واقعیت. وعدهها پرزرقوبرقاند، ولی زندگی ما تاریک و بینور.»
رویا میگوید چندین بار با سازمانهای مدافع خبرنگاران تماس گرفته، اما هیچکدام کمکی نکردهاند.
> «ما دیگر بخشی از اولویتهای دنیا نیستیم. زن خبرنگار افغان بودن یعنی تنهایی مطلق.»

سارا حسینی – خبرنگار مخفی در کابل
سارا هنوز در افغانستان است، در کابل. او با هویتی جعلی زندگی میکند و برای زنده ماندن، دیگر گزارش نمینویسد.
> «دفتر ما را بستند، وسایلم را همان روز در دفتر جا گذاشتم و دیگر بازنگشتم. حالا در اتاقی اجارهای، بدون اینترنت، بدون صدا، زندگی میکنم. کسی از نهادهای داخلی حتی نپرسید که چه بر سر من آمد.»
سارا از فساد در نهادهای رسانهای داخلی میگوید، جایی که فرصتها میان دوستان و وابستگان مقامات تقسیم میشود:
> «هر کمکی که میرسد، دست ما نمیرسد. آنها که در امان هستند، همه بودجهها را میگیرند. ما که در خطر واقعی هستیم، فراموش شدهایم.»
ناهید زمانی – خبرنگار پناهجو در کویته، پاکستان
ناهید، خبرنگار سابق رادیو، اکنون در کویته با ترس از اخراج و آزار زندگی میکند. او میگوید هر روز بدتر از دیروز است، اما هیچ امیدی از سوی نهادهای بینالمللی وجود ندارد.
> «ما را فقط برای آمار و گزارش میخواهند. وقتی نوبت به اقدام میرسد، همه غیب میشوند. شش ماه است برای دریافت پناهندگی تلاش میکنم، ولی هیچ خبری نیست.»
او میگوید:
> «سازمانهای حقوق بشری کر و سفارتها کور شدهاند. درها بسته است، تلفنها خاموش، و وعدهها پوسیده.»
نتیجهگیری: خیانت با امضای سکوت
ما زنان خبرنگار افغان، نه فقط توسط طالبان بلکه توسط سیستم جهانی نیز خفه شدهایم. سازمانهایی که با پولهای هنگفت، شعار حمایت از ما را سر میدادند، حالا چشمانشان را بستهاند و گوشهایشان را گرفتهاند.
این یک درد شخصی نیست، یک خیانت عمومی است. خیانتی که نام آن در تاریخ ثبت خواهد شد: خیانت به زنانی که برای حقیقت جنگیدند، اما در لحظهی بحران، تنها ماندند.
ما هنوز زندهایم، هنوز امیدواریم، ولی نه به نهادها، بلکه به قلمهای خودمان
یادداشت: بهدلیل نگرانیهای امنیتی، تمامی اسامی ذکر شده در این گزارش مستعار هستند تا هویت واقعی افراد حفظ شود.